خاطرات یه دخی شاد :D

ساخت وبلاگ
چند روز پیش با دوستم یادی کردیم از دوران تباهیمون و کلی خندیدیم :)) اجازه بدین برا شما هم بگم :))موقعی که راهنمایی و دبیرستان بودیم، همون زمانی بود که والیبال یهو اوج گرفت و دوران ولاسکو و کواچ و اینا. دیگه خلاصه ما همه هم توی جو والیبال و بازی ها و بازیکناش بودیم :))بعد این دوست من روی معروف کراش داشت :)) یادمه یکی از بچه ها شماره امیر غفور رو گیر اورده بود بعد اینا زنگ زده بودن بهش دوستم برداشته بود گفته بود آقای معروف خوب هستن ؟ :)) روسیه رفتن یا نه ؟ :)) سلام منو بهشون برسونید :))))وای ینی چقدررر تباه :)))))) میشستیم مستند های والیبالی هارو ریز به ریز با جزئیات بار ها و بارها میدیدم :))) یا مثلا برنامه های تلویزیونی که دعوتشون میکردن :))دیگه چقدرم که پیگیر دیدن بازی ها بودیم :)) من حتی حاضر بودم مهمونی و پارک و اینا کنسل بشه و بشینم بازی ببینم :)) البته خداوکیلی دیدن بازی به خاطر خود بازی بود ها نه بازیکنا :)) چون الانم کلا دیدن بازی های فوتبال و والیبالو دوست دارم و دنبال میکنم.آره خلاصه! دوران جالبی بود برا خودش! کلا نوجوونی یه دوره جوگیری خاصی داره  :)) در حقیقت یه دوره تباااهی خاصیه :)) خاطرات یه دخی شاد :D...
ما را در سایت خاطرات یه دخی شاد :D دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshteea بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:45

اگر این زندگی چیزی جز "جبر جغرافیایی" نیست، پس چیه ؟!هر کدوم از ما با نژاد و قیافه ای که دست خودمون نبوده، در کشور و خانواده ای که انتخابمون نبوده و با دین و مذهبی که به واسطه اجدادمون به ما رسیده، به دنیا اومدیم.قبول دارم که انتخاب هایی که توی زندگی میکنیم و مسیرهایی که برای آیندمون میسازیم دست خودمونه، اما آیا حتی تصمیماتی که من توی زندگیم میگیرم و جنس مشکلات و چالش هایی که باهاش رو به رو هستم، با کسی که توی امریکا یا فرانسه یا ایتالیا یا انگلیس و ... به دنیا اومده یکسانه؟ یعنی حتی به نظرم این "جبر زندگی" روی تصمیماتی هم که دست خودمون هست تاثیر گذاره! کلا زندگی برام چیز غیر قابل درکی شده! اونقدر پیچیده که هرچی بهش فکر میکنم به نتیجه معقولی نمیرسم! خاطرات یه دخی شاد :D...
ما را در سایت خاطرات یه دخی شاد :D دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshteea بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:45

من هیچ وقت نتونستم بین فصل ها فقط یکی رو به عنوان مورد علاقم انتخاب کنم !عاشق پاییزم به خاطر هوای خنکش، بارونای قشنگش، نارنگی هایی که بوی زندگی میده :)بهارو دوست دارم به خاطر هوای مطبوعش، بارونای یهوییش، میوه های خوشمزش و حال و هوای عید شدن و نو شدن و جوونه زدن زندگی توی شهر و اینکه روزها هم شروع میکنه به بلند شدن و میتونی در و پنجره اتاقو باز کنی و از اون افسردگی زمستون خارج شی :))تابستونو دوست دارم به خاطر روزای بلندش و هندونه و خربزش و لذت بردن از بستنی و نوشیدنی های خنکش :)این وسط با زمستون خیلی حال نمیکنم چون تا به خودت میای شب شده و همه جا سرد و گرفتست و توی یه چاردیواری حبس میشی انگار! دیگه اگه برف و بارونم زیاد نیاد ( مخصوصا باروون ) نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم متاسفانه :))خلاصه که پاییز جون خوش اومدی :) کلا هر فصلی که توش بارون بیاد و هوا ابری باشه و من بتونم بشینم ساعت ها به بارون نگاه کنم و آهنگ گوش بدم و یه نوشیدنی گرم هم بر بدن بزنم، محبوب من میشه :)) خاطرات یه دخی شاد :D...
ما را در سایت خاطرات یه دخی شاد :D دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshteea بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:45